خلاصه کتاب:
کیاشا رادمان، مردی با گذشتهای تاریک، پس از سالها انزوا، با قتل برادرش دوباره وارد بازی میشود. اما این بار، بازی انتقام است. هدفش مشخص است: خواهر قاتل. اما در مسیرش، با موانعی روبهرو میشود که او را مجبور میکند دوباره با خودش، گذشتهاش و حقیقت روبهرو شود.
خلاصه کتاب:
من وارد این مسیر شدم نه برای ثروت، نه برای شهرت، بلکه برای حقیقت. برای شکستن نقابهایی که قدرت را دستمایهی فساد کردهاند. من هر روز جلوتر میروم، چون افشاگری تنها چیزی است که آرامم میکند. این نبرد، چیزی فراتر از یک مبارزهی شخصی است—این جنگی است برای بیداری، حتی اگر هزینهاش نابودی خودم باشد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کتابخانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.