خلاصه کتاب:
قصهی زندگی شیدا، زنی که عشق را نمیبیند. قصه زندگی مردی از جنس نور، مردی خود ساخته و محکم در برابر حوادث روزگار. قصهی باورها و اعتقادات مخالف، قصهی عشقهای افلاطونی امروز و دیروز.
قصهی رنج و کشمکش، عصیان و درد و قصه پر معمایی که با خواندن هر قسمت از آن پازل روبهرویتان کاملتر میشود. داستان از سهزاویه مختلف بازگو میشود و در نهایت سهسرنوشت محکم به هم گره میخورد که گرهگشایی آن، بهای سنگینی دارد!
خلاصه کتاب:
او از تمام اجزای زندگیاش جدا افتاده؛ نه عشق میشناسد، نه علاقه، نه تعلق. با وجود این بیگانگی درونی، هر صبح را با تردید و هر شب را با حس شکست پشت سر میگذارد.
خلاصه کتاب:
تولد هجدهسالگیم، قرار بود یه شب معمولی باشه، اما دیدار با جولین همهچیز رو تغییر داد. مردی که نگاهش تا عمق وجودم نفوذ کرد، و انگار من از همون لحظه بهش تعلق پیدا کردم.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کتابخانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.