از مزخرفاتش عصبی شدم و بهش توپیدم چی میگی واسه خودت؟ درست حرف بزن
چشم درشت کرد و گفت طلبکارم هستی؟ واسه چی دست یکی رو گرفتی و آوردی طبقه بالا؟ مگه من نگفتم هیچکس حق نداره پاشو بذاره بالا؟ پس نگهبان آوردم واسه چی؟
جمع کن بابا انگار نوبرشو آورده یه شب یه ویلا به ما دادی اونم که واست بد نشد تا تونستی با مهمونی ما فخر فروختی و قمپز در کردی..
+ نه بابا واسش غیرتیم میشی؟ هیرمند بخدا خیلی پررویی یه دوزاری رو آوردی طبقه بالا جایی که این همه تاکید کردم هیچکس نباید واردش شه چون هرچی اشیا گرون قیمت تو سالن بود رو جمع کردم گذاشتم اینجا.