کتابخانه
دانلود رمان جدید رایگان pdf بدون سانسور
کتابخانه
دانلود رمان ب مثل بی وفا اثر م اسماعیلی بدون سانسور

دانلود رمان ب مثل بی وفا اثر م اسماعیلی بدون سانسور رایگان pdf بدون سانسور

باید حرف میزد؟ باید حرف دلش رو میزد؟ اما چه جوری؟! شیدا که خیلی وقت پیش جوابش رو داده بود پس دیگه حرفی برای گفتن باقی نمیموند.
سرد و منجمد سرش رو تو زانوهاش پنهان کرد و پلکهاش رو روی هم فشرد، تمام روزها و لحظه هایی تو ذهنش مرور شد که مطمئن بود دیگه هیچ وقت تکرارشون نمیکنه
لحظه ناگهانی از دست دادن خانواده اش
تنهایی و ازدواج ناباورانه با شیدا.
یه زندگی تلخ… و ادامه ایی بی حاصل
دکتر عینکش رو روی چشم جاسازی کرد و بعد گفت:
زود میری دیر میای خانوم شیدا نیازی خب چه خبر؟ بهتری؟
شیدا کیف قرمز رنگش رو روی صندلی کناری اش گذاشت و گفت:
حال خوبی ندارم میترسم
دکتر گفت:
– ترس چرا؟
شیدا به گلدون روی میز خیره شد و گفت:
نمیدونم چرا؟ اما یه… یه حسی تو وجودم مدام فریاد میزنه بسه کافیه… نمیدونم چطور باید توصیف کنم.

دکتر لبخند زد و یه کاغذ به دست گرفت بعد هم گفت:
اون حس که تو رو فریاد میزنه حس بدی نیست خب حرفی هم که میزنه حرف بدی نیست اما اینکه تو میترسی طبیعیه خب پنج سال جلوگیری و حالا این اضطراب حتی برای منم که پزشک توئم نگران کننده است وای به روز….
سکوت کرد و دیگه چیزی نگفت و شیدا رفت تو خودش
پنج سال بود که پیش این پزشک انواع راههای جلوگیری رو امتحان کرده بود همش موفق بود اما هر دفعه با یه نگرانی جلو می اومد و با یه اضطراب ناشناخته سالهای جلوگیریش رو میگذروند و حالا ترسیده بود ترسیده بود از اینکه یه روزی…..
سرش رو تو هوا چرخشی داد و گفت:
دکتر یه سوالی بپرسم؟
دکتر کاغذ تو دستش رو به یه پرونده سنجاق کرد و گفت:
بپرس عزیزم
شیدا بعد از کمی دست دست کردن با خودش بلاخره به زبون اومد و گفت:
من من میخواستم بدونم بعد از این همه مدت اگه از هیچ روش جلوگیری استفاده نکنم میتونم راحت بچه دار بشم؟
دکتر قاطع و محکم گفت:

– شک دارم.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
قصه‌ی زندگی شیدا، زنی که عشق را نمی‌بیند. قصه زندگی مردی از جنس نور، مردی خود ساخته و محکم در برابر حوادث روزگار. قصه‌ی باورها و اعتقادات مخالف، قصه‌ی عشق‌های افلاطونی امروز و دیروز.
قصه‌ی رنج و کشمکش، عصیان و درد و قصه پر معمایی که با خواندن هر قسمت از آن پازل روبه‌رویتان کامل‌تر می‌شود. داستان از سه‌زاویه مختلف بازگو می‌شود و در نهایت سه‌سرنوشت محکم به هم گره می‌خورد که گره‌گشایی آن، بهای سنگینی دارد!
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    ب مثل بی وفا
  • ژانر
    عاشقانه,اجتماعی,
  • نویسنده
    م اسماعیلی
  • ویراستار
    کتابخانه
  • طراح کاور
    کتابخانه
  • صفحات
    938
  • منبع تایپ
    کتابخانه
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • کتایون
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
درباره سایت
کتابخانه
توضیح کوتاه درباره سایت
آمار سایت
  • 16 نوشته
  • 1 برگه
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کتابخانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.